(Atropa belladonna : Belladonna) يبروج (مهرگیاه)
يبروح( يبروج)مهرگياه
منظور از يبروح، بيخ مهرگياه بياباني است . كه به صورت آدمي مي ماند .ازآنجا كه يبروح نام بتي بوده كه عقيده داشته اند نگه دار نباتات است و اين گياه به صو رت آن بت مي ماند آن را يبروح نام داده اند . حال اين الهه نباتات وجود داشته يا نداشته ما كاري نداريم . بسياري از نام ها براي معاني غير موجود پديد آمده اند، يبروح چوب مانندي است خاكي رنگ و اجزايش تمام بهم پيوسته نيست و همانند كلمي بزرگ است . ديسقوريدوس گويد :
يبروح را در جايي انطمس و در جايي ديگر موقولن گويند و كساني هستند كه يبروح را ورقيا گويند و به معني عشق ساز است . يبروح، نر و ماده دارد . يبروح مادينه تقريبا سيه فام است و آن را ريوقس گويند كه به معني كاهويي است . زيرا برگش به برگ كاهو شبيه است ولي باريك تر و ن ازكتر از برگ كاهو است يبروح كاهويي بوي بسيار تند و گران دارد . بر زمين مي گسترد و در نزديكي برگ ثمري مي دهد كه به مهره گياه مي ماند يا كوچك تر از آن است . اين ثمر بوي خوبي دارد و دانه اي در آن موجود است كه به دانه داخل گلابي شبيه است . ريشه اش تا اندازه اي جالب بزرگ است و هر دو ريشه يا سه ريشه بهم پيوسته اند و رويه سياه و درون سفيدند و پوسته ستبر دارند اين نوع از گياه ساقه هم دارد قسم دومي كه قسم نرينه است و بعضي آن را موريون گويند . برگ هاي سفيد و صاف و بزرگ و پهن دارد كه به برگ چغندر مي ماند)سلق (مجموعه برگ هايش دو برابر برگ و تنه قسم مادينه است . رنگش زعفَراني و خوشبوي است و كمي بويش گران است . گاهي چوپان ها از اين گياه مي خورند و از اثرش به خواب مي روند . بيخ نوع نرينه در شكل به نوع مادينه اش مانا است ولي كمي از آن درازتر است . اين نوع ساقه ندارد . افشره مهرگياه نرينه را به دستور زيرين مي گيرند : پوست يا برگ آن را تا سبز و شاداب است مي كوبند و چيزي سنگين وزن بر آن مي گذارند و در آفتاب مي ماند تا منعقد مي گردد يا پرمايه مي شود . بعداً در آوندي سفالين مي ريزند. شيره پوست از شيره برگ قوي تر است . گاهي مي شود پوس ت بيخ آن را بانخي مي برندند و به حالت آويزه در ظرفي نگاه مي دارند. بعضي از مردم بيخ آن را با شراب مي جوشانند تا دو ثلثش از بين مي رود و يك سوم مي ماند آنگاه مي پالايند و صافي را نگه مي دارند و در بعضي جاها قطره از آن مي گيرند . يعني با نوك كاردي يا شفره اي قسمتي از بيخ را به شكل مستدير برمي دارند و گود مي شود . تدريجا قطره هايي تراوش مي شود و در گودي جمع مي شود و آن را به منظور دارويي نگه مي دارند ولي از همه بيخ ها قطره به دست نمي آيد و در هر حال افشره از قطره تراوشي قوي تر است و اين نتيجه از آزمايش به دست آ مده است . بعضي ها گويند : نوعي ديگر از مهرگياه هست كه در سايه نشو و نما مي كند و برگش شبيه برگ مهرگياه سفيد است ليكن از آن كوچك تر است و درازي برگش كه سفيدرنگ است يك وجب است و از بيخ نزديك است و بيخش نرم و سفيد است و درازي بيخ از يك وجب بيشتراست و ستبري آن به اندازه انگشت شست است.
مزاج:
در سوم سرد و تا سوم خشك است و برخي پنداشته اند كه كمي گرمي دارد . بيخش بسيار خشكاننده است و پوست بيخش از بيخ ناتوان تر است . برگش تر يا خشكيده استعمال شود مفيد است . اين مجموعه برگ ها خودبخود داراي رطوبت هستند.
خاصيت:
مخَدِّر است . هم افشره اش مخَدِّر است و هم قطره تراوشي ولي افشره در اين زمينه از قطره قوي تر است . اگر بخواهند اندام كسي را قطع كنند مقدار سه ابولوس از افشره آن را در شربتي به بيمار بخورانند به خواب مي رود. گويند اگر عاج ر ا مدت سه ساعت ب ا بيخ يبروح در آب بجوشانن د عاج نرم مي شود و به آساني مي توان آن را در صنعت بكار برد.
آرايش:
لكه سياه پوست را مدت يك هفته يا برگ آن و بويژه با برگ سبز و شاداب آن ماساژ دهند بدون زخم كردن خوب مي شود. شيره مهرگياه لكه هاي سياه و سفيد پوست را بدون سوزش و گزش برمي دارد.
ورم و جوش:
درمان دمل هاي سخت و دمل هاي دروني و خنازير است و اگر بيخ را بكوبند و نرم بسايند و با سركه بياميزند و بر جوش و جمرَه( اخگر) مالند بهبودي حاصل شود.
مفاصل:
بيخش كه با قاوت باشد و ضماد شود درد مفاصل را از بين مي برد و شايد در درمان واريس هم نافع باشد
سر:
چرت آور و خواب آور است . اگر در شراب ريزند بسيار مستي مي دهد . اگر در مقعد شياف كنند ميخوابند. بو كردنش خواب مي آورد . كه اين خاصيت از آن نوع سفيد برگ بي ساقه است كه آن را نرينه گويند . زياد استعمال كردن و بو كردن مهرگياه ممكن است به سكته كردن بيانجامد و بويژه آنچه برگش سفيد است اين خاصيت را بيشتر دارد و ممكن است از يبروح شربتي سازند كه مرض بي خوابي را از بين ببرد . عمل شربت به قرار زير است : سه من از پوست بيخ مهرگياه با يك مطريطوس شراب شيرين مخلوط كنند و سه قوانوس از آن بنوشند . اگر پوست بيخ مهرگياه را در ش راب بجوشانند تا نيرويي كه دارد به شراب منتقل شود كمي از آن خواب آور است و اگر بخواهند كه به خواب گران تر فرو روند بيشتر بخورند . بعضي از پزشكان براي اين كه خواب زده مهرگياه را هشيار سازند بيمار را در آب بسيار سرد مي نشانند به هوش مي آيد . كه به عقيده من در ا ين حالت حرارت در جسم مريض جمع مي شود . مهرگياه حس انسان را كند مي كند . براي داغ كردن يا ختنه كردن يا دريدن اعضائي اگر بخورد بيمار دهند تخدير مي شود و به خواب گران فرو رود و در حين عمليات احساس درد نمي كند . اگر كسي يك مثقال از بيخ نوع سوم مهرگياه كه ذكر شد تنها يا با قاوت يا با نان يا همراه اش بخورد گيج و منگ مي شود و به خواب مي رود و تا سه يا چهار ساعت به خود نمي آيد و هيچ احساسي نمي كند و اگر ناگزير باشيم كه يكي از اندامان شخصي را قطع كنيم از پوست مهرگياه بدون گرماي آتش شربتي مي سازيم و سه من از آن شربت را با پيمانه اي)مكيال( شراب شيرين مخلوط مي كنيم و مقدار سه قوانوس را قبل از عمليات به بيمار مي دهيم . كسي كه مي رود. Coma; Stupor/ آن را بو كند يا افشره اش را به بيني كشد به اغما .
چشم:
قطره تراوشي آن درد بسيار آزار دهنده چشم را برطرف مي كند . برگش ر ا بر چشم گذارند درد چشم تسكين يابد.
اندام هاي غذا:
مقدار يك اوقيه از قطره تراوشي مهرگياه با عسل آب خفيف تناول شود . مراره و بلغم را بيرون دهد و در اين زمينه كار خَربق را انجام مي دهد. اما اگر از يك اوقيه بيشتر باشد سم است.
اندام هاي دفعي:
مقدار نيم ا ونولوس از قطره تراوشي شياف شود . ادرار بول كند و جنين را بيرون آورد . تخم مهرگياه تناول شود زِهدان را مي پالايد . اگر آن را با گوگردي كه آتش نديده مخلوط كنند و فَرزجه شود . خونريزي زِهدان قطع مي شود . شيره مهرگياه بلغم و مراره )تلخ آ ب(را بيرون راند . اگر بچه خردسال اشتباها مهرگياه بخورد به چنان استفراغ و اسهالي گرفتار مي شود كه شايد بميرد.
زهرها:
همه انواعش و چنان كه گويند بويژه آن نوعي كه برگش سفيد و كوچك تر از بقيه است پادزهر تاجريزي
سمي است . كسي كه از مهرگياه مسموم مي شود عوارض خفگي زِهدان در او پيدا شود و گونه اش سرخ گردد و چشمش بالا مي آيد و باد مي كند و تو گويي مست مست است . در اين حالت درمانش روغن و عسل است و اگر استفراغ كند مفيد است.
منبع: قانون، کتاب دوم